سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنهاترین سردار

درد دل چهارشنبه 88/8/27 ساعت 3:14 عصر

 با مادرش در رختخواب


درددل می کرد با چشمی پر آب


گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست


زندگی از بهر من مطلوب نیست


گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟


روی دستت باد کردم مادرم!


سن من از بیست وشش افزون شد


دل میان سینه غرق خون شد


هیچ کس مجنون این لیلا نشد


شوهری از بهر من پیدا نشد


غم میان سینه شد انباشته


بوی ترشی خانه را برداشته!


مادرش چون حرف دختش را شنفت


خنده بر لب آمدش آهسته گفت:


دخترم بخت تو هم وا می شود


غنچه ی عشقت شکوفا می شود


غصه ها را از وجودت دور کن


این همه شوهر یکی را تور کن!


گفت دختر مادر محبوب من!


ای رفیق مهربان و خوب من!


گفته ام با دوستانم بارها


من بدم می آید از این کارها


در خیابان یا میان کوچه ها


سر به زیر و با وقارم هر کجا


کی نگاهی می کنم بر یک پسر


مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟


غیر از آن روزی که گشتم همسفر


با سعیدویاسر وایضا صفر


با سه تاشان رفته بودم سینما


بگذریم از مابقی ماجرا!


یک سری هم صحبت صادق شدم


او خرم کرد آخرش عاشق شدم


یک دو ماهی یار من بود و پرید


قلب من از عشق او خیری ندید


مصطفای حاج علی اصغر شله


یک زمانی عاشق من شد،بله


بعد جعفر یار من عباس بود


البته وسواسی وحساس بود


بعد ازآن وسواسی پر ادعا


شد رفیقم خان داداش المیرا


بعد او هم عاشق مانی شدم


بعد مانی عاشق هانی شدم


بعدهانی عاشق نادر شدم


بعد نادر عاشق ناصر شدم


مادرش آمد میان حرف او


گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!


گرچه من هم در زمان دختری


روز و شب بودم به فکر شوهری


لیک جز آن که تو را باشد پدر


دل نمی دادم به هرکس اینقدر


خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی


واقعا که پوز مادر را زدی


نوشته شده توسط: مهدی

زیباترین گلها را برای زیبایی زندگیت، و کوتاهی عمرشان را برای غمهایت آرزومندم.

?♥?

واسه مشق شبت 100 بار بنویس:
"اونی که فکرشو نمی کنم همیشه به یادمه"

?♥?

دوست مثل یه بالشته:
اگه ناراحتی روش گریه کن، توخستگی هات بهش تکیه کن، موقع خوشحالی محکم بغلش کن، موقع بیماری سرت رو بذار روش.
بالشتتم رفیق!

?♥?

یک صندلی خالی کنار رویاهایم از آن توست، بنشینی یا بروی دوستت دارم.

گر دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت، به یاد آر که من نیز به یاد تو چنینم...

مشترک گرامی! به علت بدهی قبلی، هر جا گیرت بیارم می بوسمت!

سلام به رفیقی که وقتی رو ترازو میره معرفتش از وزنش سنگین تره!

?♥?

تحمل تنهایى بهتر از گدایى محبت است.

?♥?

مثل ساحل آرام باش، تا مثل دریا بی قرارت باشند.

?♥?

من از آن می ترسم که دوست داشتن را مثل مسواک زدن بچه به من و تو تذکر بدهند.

?♥?

جایی در پشت ذهنت به خاطر بسپار که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.

?♥?

حکمتِ وزیدن باد، رقصاندن برگها نیست، امتحان ریشه هاست...

?♥?

نه طوطی باش که گفته دیگران را تکرار کنی، و نه بلبل باش که گفته خود را هدر دهی.

?♥?

اگه 2 تا خورشید از پنج تا خورشید کتیبه مال تو بود و می رفتی 20سال پیش، چه چیزی رو تو زندگیت تغییرمی دادی و بر می گشتی؟

?♥?

"حسرت آنچه راکه نداری مخوروبرآنچه که داری شکرگزارباش
زیراکسانی هستند که حسرت زندگی تورامی خورند."

?♥?

بزرگ ترین خوشبختی آرامش فکر است

?♥?

زندگی برای هر کس آن چیزی که از نگاه خود می بیند پس بیایید زیباتر نگاه کنیم.

نویسنده : آرش مهدوی ; ساعت ?2:55 ‎ب.ظ ; 29 مهر ????

نوشته شده توسط: مهدی

اس ام اس عاشقانه چهارشنبه 88/8/27 ساعت 2:54 عصر

زیباترین گلها را برای زیبایی زندگیت، و کوتاهی عمرشان را برای غمهایت آرزومندم.

?♥?

واسه مشق شبت 100 بار بنویس:
"اونی که فکرشو نمی کنم همیشه به یادمه"

?♥?

دوست مثل یه بالشته:
اگه ناراحتی روش گریه کن، توخستگی هات بهش تکیه کن، موقع خوشحالی محکم بغلش کن، موقع بیماری سرت رو بذار روش.
بالشتتم رفیق!

?♥?

یک صندلی خالی کنار رویاهایم از آن توست، بنشینی یا بروی دوستت دارم.

گر دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت، به یاد آر که من نیز به یاد تو چنینم...

مشترک گرامی! به علت بدهی قبلی، هر جا گیرت بیارم می بوسمت!

سلام به رفیقی که وقتی رو ترازو میره معرفتش از وزنش سنگین تره!

?♥?

تحمل تنهایى بهتر از گدایى محبت است.

?♥?

مثل ساحل آرام باش، تا مثل دریا بی قرارت باشند.

?♥?

من از آن می ترسم که دوست داشتن را مثل مسواک زدن بچه به من و تو تذکر بدهند.

?♥?

جایی در پشت ذهنت به خاطر بسپار که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.

?♥?

حکمتِ وزیدن باد، رقصاندن برگها نیست، امتحان ریشه هاست...

?♥?

نه طوطی باش که گفته دیگران را تکرار کنی، و نه بلبل باش که گفته خود را هدر دهی.

?♥?

اگه 2 تا خورشید از پنج تا خورشید کتیبه مال تو بود و می رفتی 20سال پیش، چه چیزی رو تو زندگیت تغییرمی دادی و بر می گشتی؟

?♥?

"حسرت آنچه راکه نداری مخوروبرآنچه که داری شکرگزارباش
زیراکسانی هستند که حسرت زندگی تورامی خورند."

?♥?

بزرگ ترین خوشبختی آرامش فکر است

?♥?

زندگی برای هر کس آن چیزی که از نگاه خود می بیند پس بیایید زیباتر نگاه کنیم.

نویسنده : آرش مهدوی ; ساعت ?2:55 ‎ب.ظ ; 29 مهر ????

نوشته شده توسط: مهدی

5 نکته برای خوشبخت زیستن چکیده نتیجه سال ها تلاش ده ها دانشمند و محقق و روانشناس دانشگاه آرکلند جنوبی در راه خوشبختی و سعادت انسان متمدن معاصر است. با توجه به این نکات زندگی خود را متحول کنید افق های جدیدی برابر دیدگانتان بگشایید.





1- در دنیا جای کافی برای همه وجود دارد ولی شما مطمئنناَ مستقل از هیکلتان، مستحق جای بیشتری نسبت به دیگران هستید.



2- حتی اگر توالت شما به جدید ترین تجهیزات روز دنیا مجهز باشد، آفتابه را در دستشویی همیشه پر نگه دارید، به خصوص در ایام تابستان.



3- هرگز سعی نکید یک نئو مارکسیست را در مورد نظریه پایان تاریخ فوکویاما متقاعد کنید.



4- وقتی می خوابید پس از در آوردن جوراب هایتان آن ها را قبل از پرت کردن داخل هم فرو کنید (ارزش این نکته را صبح روز بعد درک خواهید کرد)



5- از همه چیز های یکبار مصرف به خصوص تیغ های اصلاح، چندین مرتبه استفاده کنید.



6- خواب هایتان را هرگز برای همسرتان تعریف نکید



7- درتاکسی برای اینکه کرایه تان عادلانه حساب شود پشت سر کسانی که درب را محکم می کوبند فحش بدهید.



8- در وصله جوراب این نکته شاید حیاتی باشد ولی در بخیه زدن لازم نیست یک سر نخ را گره بزنید.



9- بیاموزید که به مردم اعتماد کنید. به خصوص به سی دی فروش های خیابان انقلاب.



10- به دکتر ها، وکلا و کار چاق کن ها هر گز اعتماد نکنید.

 


نوشته شده توسط: مهدی

اس ام اس چهارشنبه 88/8/27 ساعت 2:45 عصر

می‌تونم خلق کنم... بعدش حوا رو خلق کرد!!!
?♥?
قاضی رو به متهم می کنه و می پرسه: خانم! شما چند سالتونه؟
خانم می گه: 25 سال آقای قاضی!
قاضی می گه: خوب، حالا بفرمایید چند ساله که 25 سالتونه؟
?♥?
از حیف نون می پرسن: نظرت راجع به مار چیه؟
می گه: حیوون خیلی خوبیه! اما حیف که همش دُمه!!
?♥?
حیف نون قبل از مرگش وصیت می کنه قبر منو با آب و صابون بشویید، تا هر کس رد می شه بخوره زمین، بخندم روحم شاد شه!
?♥?
حیف نون پری دریایی می بینه می گه: وای تو چقدر خوشگلی. زن من می شی؟ پری می گه: من که آدم نیستم. حیف نون می گه: فکر کردی من هستم؟
?♥?
حیف نون می خواسته از همسایه شون نردبون قرض بگیره. با خودش فکر می کنه، می گه: الان اگه برم بگم نردبونتون رو بدین، شاید همسایه بگه نردبون ما کوتاهه، یا بگه نردبون ما شکسته، یا بگه نردبون رو به یکی دیگه قرض دادیم. خلاصه می ره دم خونه همسایه در می زنه، همسایه میاد دم در می گه: بله بفرمایید... حیف نون می گه: برو بابا شما هم با این نردبونتون!
?♥?
زن اولی: این مردها واقعاً خیلی لجوج و یک دنده‌ هستند!
زن دومی: چی شده؟
زن اولی:‌ مثلاً‌ این شوهر من، دیروز درست چهار ساعت براش توضیح دادم، آخرش هم قبول نکرد که نکرد.
زن دومی: خوب چی رو داشتی براش توضیح می‌دادی؟
زن اولی:‌ این که من آدم پر حرفی نیستم!!!
?♥?
دیوانه اولی: من وقتی روی سرم می ایستم، خون توی سرم جمع می شه، ولی وقتی روی پاهام می ایستم، خون توی پاهام جمع نمی شه، می دونی چرا این جوریه؟
دیوانه دومی: خوب معلومه دیگه، چون پاهات مثل کله‌ات تو خالی نیستند!
?♥?
به حیف نون می گن آرزوت چیه؟ می گه دکتر بشم، از اتاق عمل بیام بیرون، بگم متأسفم!
?♥?
معلم فلسفه یک صندلی می ذاره وسط کلاس و به شاگردانش می گه: شما باید یک مقاله بنویسید و در آن ثابت کنید که این صندلی وجود ندارد! یکی از شاگردان دو کلمه می نویسه و ورقه شو می ذاره رو میزش و بعد از اینکه معلم ورقه ها را تصحیح می کنه اون بهترین نمره رو می گیره! می دونید چی نوشته بوده؟
...
...
...
نوشته بوده: کدوم صندلی؟
?♥?
حیف نون یه رستوران باز می کنه، ولی هر روز ظهر خودش می رفته بیرون غذا می خورده. بهش می گن چرا همین جا غذا نمی خوری؟ می گه: آخه پدرسوخته خیلی گرون می ده!
?♥?
اقدس به غضنفر: مرد! پاشو برو سر کار. چرا تا لنگ ظهر خوابیدی؟
حیف نون: زن! به من الهام شده که خدا نمی‌خواد من برم سر کار!
اقدس: مرد! این مزخرفها چیه؟ پاشو برو.
حیف نون: نگاه کن ببین ماشین پنچره، نگفتم حتماً خدا نمی‌خواد برم سر کار؟
اقدس: مرد! چرا حرف بی خود می زنی؟ این ماشین الآن یک ماهه که پنچره، تو هم هر روز همینو می گی!
?♥?
زن به شوهر: آخ نمی دونی دیشب چه خواب خوبی دیدم!
شوهر: چی خواب دیدی؟
زن: خواب دیدم تو بهشت هستم، همه چیز عالی و زیبا و...
شوهر: خوب چرا همون جا نموندی؟!
?♥?
حیف نون تو قسمت کامپیوتر استخدام می شه. در پایان روز اول، رئیس ازش می پرسه: خوب، امروز چه کار کردی؟ حیف نون می گه: هیچی، کلیدهای کیبورد نامرتب بودن، به ترتیب الفبا مرتبشون کردم!

نویسنده : آرش مهدوی ; ساعت ?:?9 ‎ق.ظ ; 20 مهر ????

نوشته شده توسط: مهدی

چهار قانون شادکامی و موفقیت چهارشنبه 88/8/20 ساعت 4:43 عصر

در اینجا چهار قانون مهم شادکامی و موفقیت بیان گردیده است. توصیه ما به شما این است که در طول ماه، هر هفته یکی از قانون ها را به کار ببرید و بعد از این، هر روز از این قانون ها استفاده کنید و آنها را در زندگی تان به کار ببرید.

قانون اول: نعمت هایت را بشمار
نعمت هایی را که در زندگی داری، بشمار. چرا فقط توجهت را بر روی نداشته هایت متمرکز می کنی و فکرهایت را درهم می ریزی؟ این اولین قانون است. از هم اکنون کاغذ و قلمی بردار و تمام داشته هایت را که خدای مهربان، تقدیمت کرده است، بنویس و به خاطر آنها، خدا را شاکر باش، نعمت شنیدن، صحبت کردن، دیدن و هر چیزی را که داری. تو چیزهای زیادی داری. نعمت های تو از ظرفیتت بیشتر است و تو هرگز به آنها فکر نمی کنی و از آ ها بهره نمی بری. خداوند، این نعمت ها را که با سخاوت به تو اهدا کرده، در نظرت خیلی عادی و معمولی جلوه کرده است.

حتی اکنون، تو از نعمت هایی که می توانند به تو سربلندی و افتخار ببخشند، برخورداری. این ها گنجینه هایی هستند که مانند ابزاری برای ساخت، می توانند آینده بهتر تو را پی ریزی کنند. از امروز شروع کن، ضعف هایی که شکست تو را فراهم می آورند، فقط در فکر تو زندگی می کنند.

فهرست نعمت هایت را دوباره مرور کن، دارایی هایت را حساب کن. تو خیلی از چیزها را داری که دیگران از آن محروم اند. روی این قانون، خوب فکرکن.

قانون دوم: بی نظیر بودنت را جار بزن
تو خودت را در قبرستان ناکامی ها و فکرهای منفی، دفن کرده ای و همان طور که دراز کشیده ای، حتی نمی توانی شکست هایت را ببخشی و خودت را با تنفر از خویشتن و متهم سازی خود، نابود سازی و خود را در مقابل دیگران، مقصر می دانی. حالا از قبرستانی که در آن، جز ناکامی و ناامیدی نیست، بیرون بیا و به خودت هر روز بگو: من گنجینه با ارزشی هستم، چون خدای یکتا من را آفریده و در دنیا یکی مانند من خلق نشده است. بی نظیر بودن و نادر بودنت را جار بزن و به آن افتخار کن.

چرا به کسانی که تو را خوار می پندارند، گوش می دهی و از همه بدتر، آنان را باور داری؟
من بی نظیرم و به خودم افتخار می کنم. این را با فریاد، هر روز بگو.

قانون سوم: یک کیلومتر، بیشتر از آن چه باید راه بروی، راه برو
تنها عامل دست یابی به موفقیت، آن است که خدمتی بهتر و بیشتر از آن چه از تو انتظار می رود، ارائه دهی. مهم نیست که وظیفه تو چیست. مطمئن ترین راه برای این که خودت را به حد متوسط بکشانی، این است که به اندازه وظیفه ای که برایت مشخص شده است، کار کنی. به این فکر نکن که اگر بیش از دستمزدت کار کنی، به تو اجحاف شده است زیرا اگر پاداش کار تو، امروز به تو بازنگردد، فردا به طور حتم، بازخواهد گشت.

یک کیلومتر، اضافه راه برو. نگران خودت نباش، لیاقت تو بیش از این هاست، آن را به سوی خود بکش. هر خدمتی که انجام می دهی، بی پاداش نخواهد بود و اگر پاداشت را زود دریافت نکردی، نگران مباش زیرا هرچه دیر آید، خوش آید. تو نمی توانی موفقیت را احضار کنی، تو فقط می توانی لیاقت و شایستگی آن را داشته باشی. 

قانون چهارم: از نیروی انتخابت، عاقلانه استفاده کن
تو حق انتخاب داری، تو می توانی بین شکست و ناامیدی یا شادمانی و کامیابی، یکی را انتخاب کنی. انتخاب با توست، انتخاب، منحصر به فرد توست. تو با قدرت انتخابی که داری، می توانی در شکلی بالاتر، دوباره متولد شوی. به خودت بنگر، به انتخاب هایی فکرکن که تاکنون کرده ای، به لحظه هایی که روی زانو افتاده ای تا فرصت انتخاب دوباره به تو داده شود. آن چه گذشته، گذشته است.

از قدرت انتخابت، عاقلانه سود ببر.
به جای تنفر، عشق، به جای ایستایی، پویایی، به جای تأخیر، عمل و به جای فکرهای منفی، فکرهای مثبت را انتخاب کن.

حالا که چهار قانون شادکامی و موفقیت را یاد گرفتی، فراموش نکن که در هر حال آن ها را به کار ببری. دیگر به فکر گذشته نباش، از امروز، امروز لذت ببر و از فردا، فردا. تو توانایی این را داری که شگفتی های عظیمی در زندگی ات به وجود آوری. پتانسیل تو نامحدود است. خودت را همیشه باور کن.

 


نوشته شده توسط: مهدی


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

دوشان
گرگ
گرگ
گرگ
بلاغ
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
6641


:: بازدیدهای امروز ::
2


:: بازدیدهای دیروز ::
1



:: درباره من ::

تنهاترین سردار

مهدی
به دیدنش می ارزه

:: لینک به وبلاگ ::

تنهاترین سردار


:: آرشیو ::

آبان 1388
آذر 1388



:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو